کارما و اخلاق
دومین موضوعی که در تئوری های کارما مشترک است اخلاق سازی است. این با این فرض آغاز می شود قانون کارما که هر عملی نتیجه ای را کسب می کند ، [7] که در این یا یک زندگی آینده حاصل خواهد شد. بنابراین ، اعمال خوب اخلاقی عواقب مثبتی خواهد داشت ، در حالی که اعمال بد نتیجه منفی خواهد داشت. از این رو وضعیت فعلی فرد با مراجعه به اقدامات در زمان حال یا زندگی قبلی خود توضیح داده می شود. کارما به خودی خود "پاداش و مجازات" نیست ، بلکه قانونی است که نتیجه می دهد. [27] Halbfass خاطرنشان می کند ، کارما خوب به عنوان دارما در نظر گرفته می شود و به پنیا (شایستگی) منتهی می شود ، در حالی که کارما بد به عنوان آدما محسوب می شود و منجر به پاپ (دمریت ، گناه) می شود. [28]
ریچنباخ می گوید نظریه های کارما یک تئوری اخلاقی هستند. [20] این امر به این دلیل است که دانشمندان باستان هند قصد و عمل واقعی را با شایستگی ، پاداش ، دفع و مجازات پیوند داده بودند. یک نظریه بدون پیش فرض اخلاقی یک رابطه علّی محض است. شایستگی یا پاداش یا تحمل یا مجازات بدون در نظر گرفتن قصد بازیگر یکسان است. در اخلاق ، اهداف ، نگرشها و تمایلات فرد در ارزیابی عملکرد فرد مهم است. در جائیکه نتیجه قانون ارتعاش ناخواسته باشد ، مسئولیت اخلاقی برای آن کمتر بر عهده بازیگر است ، حتی اگر مسئولیت علی و معلولی ممکن است بدون در نظر گرفتن یکسان باشد. [20] یک تئوری کارما نه تنها عمل بلکه اهداف ، نگرش و تمایلات بازیگر را قبل و در حین عمل در نظر می گیرد. بنابراین مفهوم کارما ، هر فرد را به دنبال زندگی و زندگی اخلاقی و همچنین جلوگیری از زندگی غیراخلاقی تشویق می کند. از این رو ، معنی و اهمیت کارما به عنوان بلوک ساختاری یک نظریه اخلاقی است. [29]
تولد دوباره
سومین مضمون مشترک نظریه های کارما ، مفهوم تناسخ مجدد یا چرخه تولد دوباره (saṃsāra) است. [7] [30] [31] تولد دوباره یک مفهوم اساسی هندوئیسم ، بودیسم ، جینیسم و سیکیسم است. [8] این مفهوم در ادبیات باستان هند به شدت مورد بحث قرار گرفته است. با مدارس مختلف ادیان هند ، اهمیت تجدید حیات را یک داستان اساسی یا ثانویه یا غیر ضروری قلمداد می کنند. [15] Yamunacharya ، ادعا می کند که کارما یک مفهوم اساسی است ، تولد دوباره یک مفهوم مشتق است ، [32] Karma یک واقعیت است ، [33] در حالی که تناسخ یک فرضیه است. در مقابل ، هیریانا پیشنهاد قدرت ذهن می کند که تولد دوباره نتیجه ضروری کارما است.
تولد دوباره ، یا saṃsāra ، این مفهوم است که تمام اشکال زندگی از چرخه تناسخ می گذرد ، یعنی یک سری از تولدها و تولد دوباره. تولد دوباره و زندگی متعاقب آن ممکن است در قلمرو ، شرایط یا شکل های مختلف باشد. نظریه های کارما نشان می دهد که قلمرو ، شرایط و شکل به کیفیت و کمیت کارما بستگی دارد. [35] در مدرسه هایی که به تولد دوباره اعتقاد دارند ، روح هر موجود زنده پس از مرگ (چرخه های مختلف) منتقل می شود ، و دانه های تکانه های کارمیک را از زندگی تازه تکمیل می کند ، به زندگی و زندگی دیگر کارما منتقل می کند. [7] [36] این چرخه به طور نامحدود ادامه می یابد ، به جز کسانی که آگاهانه با رسیدن به moksa این چرخه را می شکنند. کسانی که چرخه را می شکنند به قلمرو خدایان می رسند ، کسانی که در چرخه ادامه نمی یابند.
نظریه "کارما و تولد دوباره" سؤالات بسیاری را مطرح می کند - از جمله ، چگونگی ، زمان ، و چرا چرخه در وهله اول شروع شد ، چه ویژگی و مزایای کارمیک یک کارما در مقابل دیگری و چرا ، و چه شواهدی وجود دارد که تولد دوباره داشته باشد. در واقع اتفاق می افتد ، در میان دیگران. مکاتب مختلف هندوئیسم متوجه این مشکلات شدند ، در مورد فرمولاسیون خود بحث کردند ، برخی به آن چیزی رسیدند که آنها را نظریه های داخلی می دانستند ، در حالی که سایر مکاتب آنرا اصلاح و تأکید کردند ، در حالی که چند مکتب در هندوئیسم مانند چارواکاس ، لوکایاتانا "کارما و تولد دوباره" را رها کردند. تئوری در کل. [3] [37] [38] مدارس بودیسم چرخه تولد دوباره به کارما را از نظر تئوری های شناسی جدایی ناپذیر می دانند. [39] [40]