دیدگاه ها
هنگامی که مردم از آنچه "ما" اعتقاد دارند صحبت می کنند ، هنگامی که مردم فقط آنچه را که "همه ما" باور دارند ، بیضوی نباشد ، به یک باور جمعی گفته می شود.
اومیل دورکیم ، جامعه شناس ، درباره عقاید جمعی نوشت و پیشنهاد کرد که آنها ، مانند همه "واقعیت های اجتماعی" ، در گروه های اجتماعی "برخلاف اشخاص مختلف" ایجاد شوند. جاناتان دنس اظهار می دارد که "بحث دورکیم درباره اعتقاد جمعی ، هرچند مطرح است ، اما نسبتاً مبهم است". [55]
فیلسوف مارگارت گیلبرت (1942-) از لحاظ تعهد مشترک تعدادی از افراد به عنوان بدن برای پذیرش یک باور خاص ، یک حساب کاربری مرتبط ارائه داده است. طبق این حساب ، افرادی که به طور جمعی چیزی را باور دارند ، لازم نیست شخصاً آن را بطور جداگانه باور کنند. کار گیلبرت در مورد این موضوع ، ادبیات در حال پیشرفت را در بین فلاسفه تحریک کرده است. [سؤال مورد نیاز] یک سؤالی که پیش آمد این است که آیا و چگونه حساب های فلسفی اعتقاد به طور کلی باید نسبت به احتمال اعتقاد جمعی حساس باشند.
فیلسوف جاناتان گلوور هشدار می دهد که سیستم های اعتقادی مانند قایق های کامل در آب هستند. تغییر همه آنها به یکباره بسیار دشوار است (برای مثال ، ممکن است خیلی استرس زا باشد ، یا افراد ممکن است تعصبات خود را بدون تحقق آن حفظ کنند). [52]
جاناتان گلوور (1941-) معتقد است که او و دیگر فیلسوفان باید در شروع گفتگو بین افراد قانون شکرگزاری با عقاید عمیق و مخالف ، بخصوص اگر خطر خشونت وجود داشته باشد ، نقشی داشته باشند. گلوور همچنین معتقد است که فلسفه می تواند بینش درباره اعتقادات مرتبط با چنین گفتگوهایی ارائه دهد.
گلوور معتقد است که باید باورها را بطور کل نگر در نظر گرفت و هیچ عقیده ای در انزوا در ذهن مؤمن وجود ندارد. هر عقیده همیشه دلالت بر اعتقادات دیگر دارد. [52] گلوور نمونه ای از بیمار مبتلا به بیماری را که به پزشک مراجعه می کند ارائه می دهد ، اما پزشک می گوید که داروی تجویز شده مؤثر نیست. در آن مرحله ، بیمار انعطاف پذیری زیادی در انتخاب چه عقایدی برای حفظ یا رد آن دارد: بیمار می تواند باور کند که پزشک ناسازگار است ، دستیاران پزشک اشتباه کردند ، که بدن خود بیمار به نوعی غیر منتظره است. ، که طب غربی بی اثر است ، یا حتی این که علم غربی کاملاً قادر به کشف حقایق درباره بیماری نیست. [52]
گلوور اظهار داشت که هر کس اگر واقعاً دوست داشته باشد [52] (به عنوان مثال با کمک فرضیه راز موفقیت های موقت) می تواند به هر اعتقادی ادامه دهد. یک عقیده را می توان ثابت نگه داشت و عقاید دیگر پیرامون آن تغییر می کند. گلوور هشدار می دهد که ممکن است برخی از عقاید کاملاً صریح باور نکنند (به عنوان مثال ، برخی ممکن است متوجه نشوند که آنها دارای سیستم های اعتقادی نژادپرستانه هستند که از کودکی از محیط خود پذیرفته شده اند). گلوور معتقد است که مردم معمولاً درک می کنند که باورها می توانند تغییر کنند و احتمالاً در حدود 12 یا 15 سالگی به تربیت آنها وابسته است. [52]
گلوور تأکید می کند که تغییر باورها دشوار است. او می گوید ممکن است شخص سعی کند اعتقادات خود را در مورد مبانی مطمئن تر (بدیهیات) مانند ساخت خانه جدید بازسازی کند ، اما هشدار می دهد که ممکن است این امر امکان پذیر نباشد. گلوور نمونه ای از رنه دکارت را ارائه می دهد و می گوید: "[دکارت] با اعتقادات بارز یک فرانسوی قرن هفدهم شروع می شود ؛ او سپس با قرعه کشی می کند ، سیستم را دوباره می سازد و به نوعی بسیار شبیه به باورهای یک هفدهم است. فرانسوی پایتخت " از نظر گلوور ، سیستم های اعتقادی مانند خانه ها نیستند بلکه در عوض مانند قایق ها هستند. همانطور که گلوور بیان می کند: "شاید همه چیز به بازسازی نیاز داشته باشد ، اما به ناچار در هر نقطه شما باید به اندازه کافی آن را دست نخورده نگه دارید تا شناور شوید." [52]
پیام نهایی گلور این است که اگر افراد در مورد اعتقادات خود صحبت کنند ، ممکن است روشهای عمیق تر ، مرتبط تر و فلسفی پیدا کنند که در آن اختلاف نظر دارند (مثلاً عقاید کمتر آشکار یا باورهای عمیق تر). گلوور فکر می کند که مردم اغلب از طریق فلسفه موفق به یافتن توافق نامه ها و اجماع می شوند. او می گوید حداقل اگر مردم یکدیگر را تغییر ندهند ، اعتقادات خود را با خیال راحت تری حفظ می کنند و کمتر احتمال دارد که بخاطر عقاید متناقض به جنگ بروند. [52] [56]
فیلسوف انگلیسی ، استفن لاو (1960 - 1960) برخی از سیستمهای اعتقادی (از جمله اعتقاد به هومیوپاتی ، قدرت روانی و آدم ربایی بیگانگان) را "claptrap" توصیف کرده و می گوید که چنین سیستمهای اعتقادی می توانند "مردم" را به سمت خود بکشند و آنها را اسیر کنند. برده های دلپذیر claptrap [...] اگر وارد این کار شوید ، فکر کردن دوباره راه خود را بسیار دشوار خواهد بود. "[57]